جدول جو
جدول جو

معنی له له - جستجوی لغت در جدول جو

له له
(لَهْ لَهْ)
آواز نفس پیاپی سگ با بیرون کردن زبان گاه تشنگی. رجوع به له له زدن شود
لغت نامه دهخدا
له له
آواز نفس پیاپی سگ با بیرون کردن زبان گاه تشنگی
تصویری از له له
تصویر له له
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ فَ رَلْ لا هَُ لَهْ)
یعنی خدای گناه او را ببخشد. این جمله را در مقام دعا درباره غایب به کار برند
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ رِ تَ)
از تشنگی زبان را پی درپی و سریع از دهان برآوردن، چنانکه سگان. لهاث. نفس پیاپی کشیدن با بیرون کردن زبان پیاپی، چنانکه سگ از گرمای هوا یا پیمودن راه دور. بیرون کردن و درون بردن زبان پیاپی با دم زدن، چنانکه سگ گاه تشنگی سخت. پیوسته و پیاپی بیرون کردن سگ و جز آن قسمتی از زبان را از دهان. بسیار تشنه بودن: از تشنگی له له زدن، چون سگ تشنه یا بسیار دویده زبان پیاپی ازدهان بیرون کردن و فروبردن و نفسهای پیاپی کشیدن
لغت نامه دهخدا
(تْرا / تِ لِ لِ گُ نِ)
بلوکی است در ناحیۀ پونتواز واقع در شمال ایالت ’سن ااواز’ فرانسه با 95000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(اَ نُ خَ لَ)
لهبی. صحابی است. واژه ی صحابی به عنوان یک اصطلاح تخصصی در علم رجال، برای افرادی به کار می رود که با پیامبر دیدار داشته اند، به اسلام گرویده و تا پایان عمر خود، ایمانشان را حفظ کرده اند. این افراد در گسترش اسلام و ایجاد تمدن اسلامی سهم به سزایی داشته اند. صحابه نقشی کلیدی در تدوین و تبیین تعالیم اسلامی داشتند.
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ لَ)
ابله. نادان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). مصحف کهبله است. (به ضبط صحاح الفرس). احمق. (برهان) :
گر نه ای لهبله چرا گشتی
به در خانه رئیس خسیس.
بهرامی
لغت نامه دهخدا
(لَ لِهْ)
جمع واژۀ لهله و لهلهه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ لُهْ)
لهلهه. زمین فراخ که در وی سراب بسیار باشد. ج، لهاله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
جامۀ سست بافته، سخن و شعر رکیک بلایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غفر الله له
تصویر غفر الله له
خدایش بیامرزاد
فرهنگ لغت هوشیار
ابله احمق نادان: گرنه یی لهبله چرا گشتی بدر خانه رئیس خسیس. (بهرامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
بر اثر تشنگی مفرط زبان را پیاپی و بسرعت از دهان بیرون آوردن (چنانکه سگان کنند) : دید چشمانش نیمه باز است و قوز کرده وله له میزند، بسیار تشنه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از له له زدن
تصویر له له زدن
((لَ لَ زَ دَ))
بر اثر تشنگی مفرط زبان را پیاپی و به سرعت از دهان بیرون آوردن، بسیار تشنه بودن، زبان بیرون آوردن سگ و نفس زدن وی با صدا و سرعت براثر تشنگی یا گرما، ملتهب بودن از شدت گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لهبله
تصویر لهبله
((لَ بَ لِ))
ابله، نادان، احمق
فرهنگ فارسی معین
نیشکر
فرهنگ گویش مازندرانی
نی زار نیستان
فرهنگ گویش مازندرانی